تصمیم گرفتیم بریم ائل گلی توی این سرما. معمولا اونجا هواش سردتر از بقیه جاهاس اونم بخاطر آبی که توی استخر هست. حسابی از زیر و رو لباس و زره پوشیدیم که مبادا یخ بزنیم. رفتیم دیدیم جل الخالق اینا دیگه چجور موجوداتی ان (دخترا) عملا چیز خاصی تنشون نیست و خیلی خوش و خرم دارن با (ایشاا.) نامزداشون میگن و میخندن. به ضرس قاطع این بخاطر گرمای محبت و حرارتِ عشق و علاقه ی بینشون بوده وگرنه مقاومت اونا درمقابل سرما دلیل دیگه ای نمی تونست داشته باشه!!
استخر کاملا یخ زده، با اینکه نوشته بودن که یخ های سطح آب نازکه و کسی وارد استخر نشه، اما از رد پاها معلوم بود که دیوونه هایی بودن که بدجور هوس مُردن زده بود به سرشون و تا وسطای استخر هم رفته بودن!!
خیلی توی اون هوا بستنی میچسبید اما با رای اکثریت رفتیم پخله (باقالا/ باقالی) که خب جاتون که خالی بود اما اونجا چهارتا دختر و پسر (دو دختر و دو پسر) نشسته بودن که یکی از پسرا، که دختره کنارش به بقیه هم نخ میداد، عجیب شبیه کسی بود که میشناختمش.
درباره این سایت