خیلی دلم میخواد اون نظریه پردازی رو که میگفت "دخترا بخاطر اینکه خواستگار ندارن ازدواج نمیکنن" رو پیدا کنم و جفت دستامو ببرم بالا و محکم بکوبم تو فرق سرش و بگم خاک تو اون سرت با این نظریه ای که دادی. (اصلا عصبانی نیستم) . اینو همینجا داشته باشین تا بگم قضیه چیه.

ایرانی جماعت برخلاف کُره ای جماعت که تو سری خور خوبی هستن به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمیرن. شاید با چرب زبونی بشه یه ایرانی رو (بلانسبت همه) خر کرد اما فقط کافیه بهش بگی تو "باید" فلان کار رو بکنی. یعنی زمین و زمان رو بهم میریزه که دقیقا اون کار رو نکنه (یا برعکس). در کل یه حساسیت عجیبی داریم روی این دو کلمه ی باید و نباید. 

پارسال یه خواستگار داشتم اول بسم ا. که اومد گفت خانوم من باید چادری باشه. من چادری ام اما همین حرفش کافی بود که حسابی از چادر و چادری ها بد بگم و تصمیم بگیرم که اگه اون قسمتم شد همون روز چادر رو ببوسم بذارم کنار که الحمدا. نشد :)

یکی دیگه اومد و گفت خانوم من نباید چادری باشه و باید خوش تیپ و به روز باشه. واسه این دیگه حسابی قاطی کردم و خودشو شخصیتشو همچین شستم انداختم رو بند که رفت و دیگه پشت سرشو هم نگاه نکرد. (اینجا واقعا ایول داشتم!) :)

همین چند وقت پیش یکی اومد خداروشکر خیلی با ظاهر کاری نداشت اما گیر داد که خانوم من باید صبح تا شب بشینه خونه. گفتم داداش اسیر میخوای بگیری؟! گفت خانوم من نباید کار کنه. گفتم حله، ولی دیگه تو خونه حبس شدن چیه؟! دانشگاه و کلاس های متفرقه هم نمیتونه بره؟! گفت نه! گفتم خوش گلدین :))

حالا همین امروز (هنوز ده دقیقه مونده تا بشه چهارشنبه) یکی زنگ زده مامان که گفته دخترم شاغله، مادره گفته پسر من گفته باید خانومم شاغل باشه چه خوب دخترتون شاغله. گفتم چه غلطا. من اگه قرار باشه بعد از ازدواجم هم کار کنم مرض ندارم که ازدواج کنم که مجبور باشم تو خونه هم نوکری یکی دیگه رو بکنم که. خلاصه که گفتم مامان اصلا بگو نیان! 

بعضیاشونم بودن با اینکه تحصیل کرده بودن اما حساسیت عجیبی به دانشگاه داشتن و وقتی من می گفتم اگه بخوام ادامه تحصیل بدم چی، خیلی قاطعانه می گفتن نه دانشگاه وضعش خرابه! یعنی چی که خرابه؟! مگه من خودم قبلا دانشگاه نرفتم؟! مگه دانشگاهه ما دانشگاه نبود؟! والا مانتویی رفتم، چادری اومدم بیرون. با پسرا هم بجز روابط کاری (ترجمه ی مقاله و اینا) و درسی برخورد دیگه ای نداشتم. وضع خرابش دقیقا کجاشه؟! خداییش پسرا خودشون چیکار میکنن تو دانشگاه که همه رو به کیش خود میپندارن (!) و میگن وضعش خرابه؟! :/

خلاصه که حسرت به دلم موند که یکی بیاد بگه آقا من تورو هرجوری هستی و میخوای باشی قبول دارم. دیگه سعی نکنه منو عوض کنه و زور بگه و اینا. والا یه کوچولو ت بخرج بدن و قلق ما دخترا رو بدست بیارن دقیقا میشیم همونی که اونا میخوان، ولی بیا اینو بفهمون به پسرا. فک میکنن مردونگی اینه که زور بگن و کاراشونو با زور جلو ببرن. 

حالا حرفم به اون نظریه پرداز احمقیه که زر میزنه که دخترا خواستگار ندارن. خدا وکیلی اگه واسه خودش همچین خواستگارای زورگویی بیاد قبول میکنه؟! اگه قبول کنه که باز هم باید دستامو ببرم بالا و . (واقعا عصبانی نیستم!) 

+ فردا که روز جوان نامگذاری شده شامل حال ماهایی که موهامون سفید شده (ولو یه تار مو) هم میشه؟! اگه نمیشه به من روز جهانی کودک تبریک بگین لدفا :)

روزتون مبارک :) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عاشقانه های یک غریبه درآمد راحت و آسان برای هر شخص Theresa مواد افیونی ونوس گرافیک ناجی فایل آثار سمیرا دشتی شیدایی ها Sheila